روزای خوب: روزی که اعلام شد مایکل برای کنفرانس خبری به لندن میره، باورمون نمیشد انقدر ذوق و شوق داشتیم و همه هیجان زده بودن.
روزای بد: بعد اونجا اعلام کرد که اینها آخرین برنامههاش هستن و همه یه جورایی شاد و غمگین شدن و تو فروم هم همین جو بود. منم سعی میکردم مثلا دلداری بدم که نه اینطوری نیست و اینا...
روزای خوب: خلاصه کمی بعد گفته شد که این فقط مقدمهی یک تور جهانیه. اون چند ماه حالمون خیلی خوش بود و تازه مصادف شد با حال و هوای انتخابات ایران و جشنهای خیابونی، جوی که اون روزا بود... کلا حالمون خوش بود. مایکل مرتب به مطب دکتر کلین سر میزد و همهاش میگفتیم جریان چیه؟! و لباسهای عجیب غریب میپوشید که ما هم عکساشو میذاشتیم تو فروم البته الان پاک شدن متاسفانه. کاپشن میپوشید تو اون گرمای لس انجلس با ماسک و کلاه و چتر و مخلفات.. او کت سبز با شلوار قرمز گلگلی رو کی یادشه؟
روزای بد: و بعد خرداد 88 و وضعی که تو کشور شد و ویدیوی ندا که همه جا پخش شد. من خودم اون روزا اصلا حال خوشی نداشتم و یادمه اصلا انگیزهی فروم رو هم نداشتم، همه ناراحت بودن و کسی فعالیت خاصی نمیکرد.
روزای خوب: ولی بعد تعدادی از بچهها باز شروع کردن و مثلا حسین یا فریده عکسهای مایکل رو گذاشته بودن و حسین میگفت باید برگردیم به حال خوش قبلمون و به من میگفت برم روی عکسها نظر بدم و غیره و همین کارم کردم. خیلی خوشحالم که قبل از مرگ مایکل دوباره به اون حول و هوا برگشتم، خلاصه کمی حالمون بهتر شد.
روزای بد: چند روز بعدشم که مایکل رفت. مرگ مایکل چنان ضربهای زد که باعث شد من اصلا موضوع انتخابات و کشور رو به کل فراموش کنم! آخه جو فروم کمی قبلش سیاسی شده بود.
اینم یه نمونه از خوبیها و بدیها